محمد عابدی عضوی از خانواده فرش دستباف ایرانی عنوان کرد امیدوارم در دولت کنونی برای انتصاب مدیریتها در سازمان ملی فرش؛ شایسته سالاری را در نظر بگیرند. شایسته سالاری به معنای انتصاب فردی است که مرتبط با این هنر؛ تحصیلات، تجربه ی کاری و توانمندی بیش از دیگران داشته باشد در واقع شایستگی رهبری ۸ میلیون جمعیت شاغل در این صنف را داشته تا در آیندهای نزدیک شاهد رشد و شکوفایی هنر فرش دستباف باشیم و این مقدور نیست مگر از تجربیات کارآفرینان، مدیران، نخبگان و دانشگاهیان استفاده کنیم .نمیشود که ما در دانشگاههای خود رشتهای به نام رشته فرش داشته باشیم.اما در حفظ اصالت و فرهنگ این هنر ناتوان عمل کنیم.
فرش دستباف ایرانی ،هویت ،فرهنگ و هنر ایرانیان را در میان تار و پود ،نقشه ها و رنگ های زیبایش به امانت دارد.
فرش دستبافت ایرانی تنها یک هنر نیست بلکه یکی از بخش های مهم اقتصادی کشور است که امروز با “پیمان ارزی”زندگی نزدیک به ۸ میلیون نفر که هر کدام به نوعی از طریق این هنر ائم از (تولید کننده های نخ، اساتید طراحی نقشۀ فرش، تولید کنندگان دارقالی ،خانوادۀ بزرگ بافنده همچنین تجار) را در معرض خطر و حتی نابودی کشانده است.
محمد عابدی، خود را جزئی جداییناپذیر از خانواده فرش دستباف ایرانی میداند. او امروز با حضور در دفتر روزنامه، تصمیم گرفته از قدرت رسانهها استفاده کند تا فریاد نابودی فرش دستباف زیر فشار قوانین سختگیرانه را به گوش مسئولان برساند.
وی ایمان دارد که پرچم دوم کشور، فرش دستباف ایرانیست و معتقد است تنها با حذف (قانون پیمان ارزی ) پرچمفرش ایرانی میتواند بار دیگر بر بلندترین قلههای دنیا به اهتزار درآید.
همانطور که اشاره کردم جامعه ی فرش دستباف نزدیک به ۸ میلیون نفر هستند که تقریباً ۱۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند. ابتدا اجازه بدهید به آمار فروش فرش دستباف در سال ۱۳۷۳ نگاهی بیندازیم.آمارتایید شده نشان میدهد که ۲ میلیارد و هفتصد میلیون دلار حاصل از فروش و صادرات فرش دستباف برای کشور ارزآوری داشته است یعنی یک دهم صادرات نفت. در واقع فرش دستباف رتبه دوم را بعد از فروش نفت در کشور به خود اختصاص داده بود.
متاسفانه با وجود تحریم ها که هدف شان شکستن چرخ دنده های اقتصادی کشور بود فرش ایران را در لیست تحریم ها قرار دادند اما مشکل به همین جا ختمنشد و با تصویب قانون پیمان ارزی و یک سری از سوء مدیریتها این هنر چند هزار ساله و خانواده ی ۸ میلیون نفری دچار چالش شدند.
در واقع با تصویب قانون پیمان ارزی ما جدا از تحریم دشمنان یک بار دیگر خودمان را تحریم کردیم ! با این قانون تجار باید به دولت تعهد ارزی بدهند یعنی ظرف ۶ ماه دلار به نرخ نیمایی به صندوق دولت برگردانیده شود و این کار غیر ممکن بود و به همین دلیل خانواده بزرگ فرش دستباف زمین گیر شدند.
قطعا بافندگان زیادی داشتیم ،فرش تولید و از کشور برای پیدا کردن بازار خارج میشد.اما تمام مسیرهای ریلی، زمینی دچار تحریم بودند! بازار فرش ایران در خارج تحریم بود به همیندلیل تاجر فرش نمی توانست به راحتی بازاریابی کرده و ظرف ۶ ماه دلار را به نرخ نیمایی به صندوق دولت برگرداند و قطعا نیاز به زمان داشت تا آنها راه را برای فروش و رفع مشکل باز کنند اما با قانون پیمان ارزی این داستان کاملا قفل شد و در پی آن از هم گسیختگی زنجیر واری در خانوادۀ فرش دستباف به وجود آمد.
فقط به همین بسنده میکنم که در شهرستان خمینی شهر از آغاز سال ۱۴۰۳ بسیاری از واحدهای، پشم ریسی تعطیل شدند یا با ظرفیت نصف با نگرانی و آینده ایی مبهم در حال کار هستند! و این اتفاق بالطبع برای کارگاه های رنگرزی، قالیبافی و اساتید در طراحی نقشه های فرش، تکرار شد.
قطعا تعطیل شدن کارگاه های قالی بافی تا حد زیادی به این هنر_صنعت آسب زد.
کشور ما هم اکنون در مقابله با جنگ نرم میبایست آگاهانه تر عمل کند، ما امروز بیشتر از قبل نیازمند توجه به فرهنگ کار و خفظ اشتغال هستیم و عدم توجه به هنر فرش و صنایع دستی یعنی اینکه ما سنگرها را یکی یکی از دست میدهیم.
خواسته ی محمد عابدی از مسئولین به عنوان مدیری که در قلب خانواده ی فرش دستباف زندگی کرده و با مشکلات آنها آشناست:
دست از سر فرش بردارید.
صنف فرش دستباف از هیچ دولت و مسئولی کمکنمیخواهد ! اما امروز با اجرای قوانین غیر تخصصی، نزدیک به یک میلیون و پانصد بافنده در کشور و شش میلیون و پانصد نیروی اشتغال به کار، وابسته به این هنر را خانه نشین کرده اند.
دهه ی ۸۰ ،ایران رتبه ی اول دنیا را در صنعت فرش به خود اختصاص داده بود اما امروز استعمارگران با برنامه ریزی دقیق درصدد هستند تا فرش های هندی و چینی را جایگزین این هنر و صنعت اقتصادی چند هزار ساله ی کشورمان کنند. گرچه آنها هرگز نخواهند توانست فرش اصیل ایرانی را کپی و مانند آن را ببافند اما قوانین ضعیف و غیر تخصصی و مدیریتهای معیوب میتواند خانوادۀ ۸ میلیونی فرش کشور را به ورطۀ نابودی و فراموشی بکشاند و کشورهایی که هیچ تاریخچۀ پایداری در این هنر نداشته اند در نبود تاجران فرش ایرانی، بازار را برای خود تسخیر کنند.
به نظر من با توجه به جایگاه استراتژیک اقتصادی و ارز آوری فرش دستباف در کشور ،این صنعتنیاز به وزارتخانه دارد اما متاسفانه افرادی که در راس این کار در سازمان قرار دارند متخصص نیستند و احساس میشود فرش دستباف سهوا نه بلکه به عمد مورد بی مهری و کم توجهایی قرار گرفته است.
خانواده ی فرش، بارش روی دوش کسی نیست، نیاز به سرمایهگذاری، ساخت کارخانه ،تامین زمین یا بودجههای هنگفت ندارد، آلاینده نیست، از هیچ بانک یا موسسه مالی اعتباری، وام نمیخواهد ،فرش دستباف ایرانی یک پتانسیل بالفعل است که میبایست به پتانسیل بالقوه تبدیل بشود.
مسئولین همت کنند و قوانین دست و پاگیر را از جلوی پای فعالین اقتصادی فرش دستباف، بردارند . سپرده ی “پیمان ارزی “برای فعالین این صنعت یک تحریم داخلی محسوب میشود. زمانی که یک تاجر فرشی را از کشور خارج میکند قبل از آن میبایست به بافندهها پولش را پرداخت کند آنهامیتوانند بازار فروش خود را در خارج از مرز کشور پیدا کنند و برای تامین فرشهای مورد نیاز خود دوباره از ایران خرید می کنند. فرش ما تپههای سیلک کاشان را از ۷۰۰۰ سال پیش تا به امروز در گذر قرن های متعدد طی کرده و ما میبایست امانتدار آن برای نسلهای آینده باشیم.روز شاهد به قهقرا رفتن هنر فرش دستباف ایرانی هستیم.
شاید ژاپنیها مدعی باشند که در جنگ اقتصادی برنده ی میدان هستند و توانسته اند با تکیه بر تکنولوژی و رشد اقتصادی خود آمریکا را شکست داده و تلفن پاناسونیک شان به روی میز رئیس جمهور آمریکا باشد اما من به عنوان یک ایرانی با افتخارمیگویم که فرش ایرانی یکی از فاخر ترین و گران سنگترین صنایع دستی دنیاست که در بسیاری از کاخ های جهان استفاده می شود.فرش هایی که در کاخ های ایران چون داستان صنعان و دختر ترسا،فرش سلاطین در نوع خود بینظیر هستند.
عکس هایی که از ترامپ رئیس جمهور آمریکا منتشر شده فرش ایرانی درست پشت سر وی خود نمایی می کند و بیانگر این است که هنر ایران بسیار قابل توجه است .فرش ایرانی در کاخ ریاست جمهوری اتریش، وزارت خارجه بریتانیا، موزه آرمیتاژ پترزبورگ روسیه، نشان از جایگاه ویژه این هنر در دنیا دارد.
همانطور که در ابتدای صحبتهایم گفتم در سال ۱۴۰۳ نیمی از شرکتها و کارخانجات وابسته به این صنعت در خمینی شهر تعطیل و یا مجبور به تعدیل نیرو شدند ،قطعاً هیچ مسئولی جاری شدن اشک مادری که سرپرست و نان آور خانواده بوده یا اشک دختر یتیمی که آبرومندانه در حال خرید جهیزیه خود بوده را از نزدیک تجربه نکرده یا پدری که در کارخانه ریسندگی نخ فعالیت میکرده و با زبان بیزبانی به دنبال چرایی بیکاری خود میگشته. این بیکاریها؛ اشکها فقط برای تعطیل شدن یک کارگاه نیست بلکه مرثیه غمناکی برای نزدیک شدن به مرگ کامل صنعت فرش دستباف ایرانی است.
دولت باید دست از نگاه تولیگری، تصدیگری و مداخلهگری در صنعت فرش دستباف بردارد و آن را به بخش خصوصی واگذار کند.
اگر هم میخواهد متولی باشد فقط مانع زدایی کند چرا که بخش خصوصی در اتاق بازرگانی و تشکلها خود میتوانند به وظیفه ذاتیشان یعنی توسعه ی بازار فرش در خارج از مرزهای ایران عمل کنند. متاسفانه این روزها به دلیل عدم حضور مدیر متخصص در سازمان ملی فرش، زمان، انرژی و منابع صرف جلوگیری از تصویب قوانین اشتباه میگردد در صورتی که میبایست صرف توسعه این هنر شود.
بیشتر بخوانید : از تأکید بر اهمیت حفظ جایگاه فرش دستباف تا درخواست لغو تعهد ارزی برای صادرکنندگان