سیب و انار دو میوه بهشتی هستند که پیوندی ناگسستنی با داستان آفرینش بشر، قصه آدم و حوا، حکایت عشق و دلدادگی و افسانه جاودانگی دارند. در بسیاری از سنتهای فرهنگی و آیینی ایرانیان، باورهای اساطیری و عامیانه درباره این میوههای مقدس، مورد توجه قرار گرفتهاند. از جمله اینکه در فرهنگ ایرانشهر، سیب و انار را به عنوان نمادی از عشق، نوزایی، باروری، تازگی، پیروزی، برکت و جاودانگی، با ایزد مهر مرتبط میدانند و در شب چله، که شب زاده شدن خورشید است، بر سر سفره هایشان مینشانند.
مثال دیگر اینکه بر اساس رسمی در سنت فرهنگی برخی از ایرانیان، به ویژه در جوامع روستایی، داماد برای استقبال از عروس، انار، یا سیب و یا هر دو را، به دامان عروس میاندازد. این نمایش، در واقع نمادی است از طلب او برای برکت عشق و نعمت و داشتن فرزندان فراوان.
سیب و انار در ادبیات
انار که به دلیل دانه های زیبا و فراوانش به یاقوت تشبیه شده، در غزلیات و ادبیات حماسی، مذهبی و عارفانه ایران مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفته است. از جمله آن، «انار فرهاد» است که نظامی در داستان خسرو و شیرین، از درخت اناری روایت میکند که در بیستون روییده و میوهاش، دوای هر دردیست:
«گویند چون فرهاد از شنیدن خبر فوت شیرین تیشه بر سر خود زد، دسته تیشه خونآلود شد و از کوه بر زمین افتاد و سر آن بر زمین نشست و چون تیشه از چوب انار بود، سبز شد و درخت انار بهم رسید…»
فردوسی در شاهنامه رویینتنی اسفندیار را با انار پیوند داده است:
وز آن پس بدادش به اسفندیار از آن یشنه خویش یک دانه نار
بخورد و تنش گشت چون سنگ و روی نبد کارگر هیچ زخمی به روی
درخت سیب، یادآور باغهای عدن و یکی از کهنترین داستانهای آفرینش، یعنی هبوط انسان به زمین است. همچنین نمادی از معرفت و شناخت نیک و بد نیز میباشد. درخت انار که در قصههای پریان و بسیاری از افسانههای ایران مورد توجه قرار گرفته است، در باور بشر، درختی پررمز و راز، مقدس و جادویی پنداشته میشود. هر دو درخت به نوعی یادآور داستان زایش انسان از گیاه نیز هستند. از جمله در افسانه دختر شاه پریان که بیشتر روایت شده که از درخت اناری بیرون میآید. یا افسانه “دختر انار” که به خاطر طلسمی که شده، در اناری زندگی میکند.
شاعران بارها انار و سیب را به عنوان مشبهبه استفاده نمودهاند. از جمله دو بیت از صائب تبریزی:
دندان به دل فشار در این باغ چون انار بویی اگر ز سیب زنخدانت آرزوست
یا
در دلم صد عقدە خونین گره شد چون انار تا چو به، گرد خط آن سیب زنخدان را گرفت
در مثال دیگری مولانا مرگ و شکافتن جسم را به شکستن انار و سیب تشبیه کرده است:
کشتن و مردن که بر نقش تن است چون انار و سیب را بشکستن است
نقش سیب و انار بر قالی
سیب و انار همچنین به عنوان نمادی در هنر باستان، معمولا برای نشان دادن برکت، فراوانی و جاودانگی استفاده میشود. معنایی که در سنتهای قالیبافی در سراسر مشرقزمین صادق است. در قالیهای شرقی، طرح و میوه انار بسیار مورد توجه قرار گرفته است. از پوست آن برای رنگرزی خامههای قالی استفاده میشود. اما آنچه بیشتر مورد نظر ماست، حضور این دو درخت به عنوان نقش است.
در قالیهای سمرقند و قالیبافی ختن از ترکستان شرقی و به تبع آن قالیهای چینی از مناطق همجوار، طرح انار اغلب نیمهباز و دانههای آن در معرض دید قرار میگیرد تا فراوانی میوه را برجسته کند. در حالی که انار در قالیهای آسیای مرکزی و چین به صورت سراسری هم رایج است، در قالی های ایرانی، به نسبت کمتر دیده میشود.
در هنر و فرشبافی ایران، درختان پرشکوفه و میوه سیب و انار به نمادی از بهشت و فردوس و به بیانی دیگر، به روایتی از باغ و گلستانی تبدیل شدهاند که در میان عناصر دیگری همچون درختان سرو، جویهای آب، حوض، پرندگان و باغچهها، جلوهای از باغ ایرانی را تجسم میبخشند و یا در منظرهای از نبرد یا شکار حیوانات، آریههایی از نقشههای گرفتوگیر و شکارگاه میشوند. یکی از رایجترین کاربرد این درختان در قالیهای ایرانی، استفاده از آنها در طرحهای محرابی است.
شکوفههای انار و میوه آن که از جنبه نمادین و تزیینی، در زمینه فرشهای ایرانی به کار رفته است، در حاشیه گره بافتههای ایرانی، نیز حضور دارند. از جمله به صورت رشتههای گل انار، در اطراف ترنجها و زمینه فرش، که به نشانه پیوستگی و استمرار برکت بافته شدهاند.
گل یا شکوفه سیب (آلما گول)، باغ سیب(آلما باغی)، و لت سیب (پارهسیب) از عناصری است که به ویژه در حاشیههای بیشتر مناطق ایران متداول است. این نقش چه در قالیهای شهری و چه در قالیهای روستایی و عشایری بافته میشود. مانند حاشیه سیب در فرشهای شهریباف تبریز و کاشان و روستاهایی چون مزلفان در ساوه و بیدگنه در زنجان یا دستبافتههای ایلات و عشایر فارس از جمله قشقاییها.
این نقشمایه صورت کاملا شیوهیافته و هندسی از گل هشتپر باستانی است. در این نقشمایه، گلبرگهای گردان و خطوط مدور گل هشتپر قالی به گلبرگهای چهارگوش تبدیل شده است. همچنین هر جفت گلبرگ همعرض و همسطح شده و به حالتی درآمده که نقشمایه مدور نخستین به نقشمایههای چهاربازویی چلیپایی نزدیک شده است.
همانطور که شرح داده شد، این نگاره، تلفیقی از چلیپا و گل نیلوفر است. گل هشتپر تلفیقی، از زمان قالی پازیریک تا به امروز در حوزه قالیهای عشایری و به ویژه در فارس، مورد استفاده بوده است. همچنین به صورت نقشی منفرد در ترنجها، لچکها، متن و یا به شکل مکرر، کاربرد داشته است. گل هشتپر و دوازده پر سـاده و تکرنگ، از هزاره دوم به بعد، در تمدنهای سکایی و ماد وجود داشته است. گل دوازدهپر، نشانگر پذیرش سال خورشیدی و دوازده ماه سال میباشد. گل هشتپر دورنگ، بیانگر چهار فصل سال است و به صورت دو رنگ یک در میان سیاه و سفید مورد استفاده بوده است.
همچنین بخوانید: مهر و خورشید بر روی قالی ایران